گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ عالم‌آرای عباسی
جلد دوم
اشاره




تاریخ عالم آرای عباسی تألیف اسكندر بیك تركمان جلد دوم شامل احوال سی ساله اول سلطنت شاه عباس كبیر
ص: 377
(249 م) بسم الله الرحمن الرحیم عنوان صحیفه سلطنت و عالم آرائی پادشاهان كامكار و دیباچه دیوان خلافت و كشور خدائی شهریاران گردون اقتدار كه بر حسب الملك و الدین توأمان ناظمان مناظم دین و دولت و مسند آرایان محافل ملك و ملت‌اند جز بتأسیس مبانی عدل و احسان و بسط بساط رأفت و امتنان زینت پذیر نیست چه هر یك از این گروه والا شكوه كه از درگاه احدیت مأمور امر ان الله یأمر بالعدل و الاحسان‌اند این شیوه ستوده را پیش نهاد همت ساخته در نگهبانی خلق الله كوشش نموده‌اند پایه رفعتشان بذروه بلند نیكنامی و رفعناه مكانا علیا رسیده بدولت جاودانی و عزت دو جهانی فایز گردیده‌اند ارباب تحقیق و دیده‌وران عالم تمییز و تدقیق كه نظر بصیرت بمشاهده مصنوعات كارخانه خلقت و ابداع گشوده‌اند صاحبان این نشأه كامله و دریافتگان این كیفیت شامله را كه از مظاهر صفات و كمال احدیت است بر حسب خطاب بلا ارتیات السلطان العادل ظل الله ظلال ربوبیت و جزوی از اجزای نبوت و ولایت شمرده‌اند.
بیت
عدل كن زانكه در ولایت دل‌در پیغمبری زند عادل
حق جهانرا بنور عدل آراست‌آسمان و زمین ز عدل بپاست الحمد لله و المنة كه ذات كامل الصفات عالم آرای صورت و معنی خدیو جهان و قهرمان زمان شاهنشاه قضا قدرت قدر توان خسرو كامكار كام بخش كامران عنوان صحیفه خلافت و عالم- آرائی آرایش ایوان معدلت و كشور گشائی زینت افزای سریر سروری آراینده دیهیم عدالت گستری فرمانروای جهان خرد و دانش یگانه گوهر دریای آفرینش سلطان چهار بالش دولت و كامكاری زیبنده اورنگ نصفت و بختیاری سعی عم نبی آخر الزمان غلام باخلاص حضرت شاه مردان كه از وفور عقیدت و پاك اعتقادی خود را كلب آستان ملایك آشیان آن حضرت میداند
شعر
درة التاج تارك اقبال‌شاه بیت قصیده اجلال
فخر آل نبی شرع اساس‌خسرو عهد و شاه دین عباس اعلی الله تعالی لواء دولته و خلافته بدین شیوه ستوده موصول و باطن فیض مواطنش بدین شیمه كریمه مفطور و مجبول است لاجرم از دیوان رفیع الاركان ربك یفعل ما یشآء و یختار
ص: 378
توقیع سلطنت و پادشاهی ممالك فسیحة الممالك ایران كه خلاصه ربع مسكون و بهترین عرصه جهانست از زمره شاهزادگان این دودمان صفوت نشان بنام نامی آن خسرو عالیقدر بلند مكان [250 م] زیب و زینت یافته و منشور این موهبت عظمی باسم سامی آن سلطان سلاطین نشان توشیح و تزیین پذیرفته بعد از آنكه آن نزهت آباد ارم نهاد كه ممدوح جمهور صاحب خردان عالم تمییز است از خشك سال حوادث زمان پژمردگی یافته گلشن احوال ساكنان آن دیار از سموم هموم بی‌طراوت شده بود از ابتسام صبح اقبال و انتسام نسیم عنایت ذوالجلال و زلال كوثر مثال بهترین جاه و جلال آن حضرت طراوت تازه و نكهت بی‌اندازه یافته نضارت و خرمی از سر گرفت و همچنانچه در صحیفه اول نگاشته كلك بیان گردید مقر سلطنت روز افزون و مستقر خلافت ابد مقرونرا بورود موكب مسعود رشك دارالخلود گردانیده اعادی مخذول العاقبه كه خس و خار گلشن همیشه بهار دولت ابد پیوند آن حضرت بودند از نایره قهر قهرمان زمان سوخته راه عدم گرفتند و آن حضرت بعنایت واهب منان و تفویض والد عالیشأن بی‌مانع و منازعی بر مسند فرمانروائی ایران و تخت فیروز- بخت آبا و اجداد عالیمكان تكیه زده جمیع طوایف قزلباش كه سرگردانان بادیه حیرت و بیسرانجامی بودند وجود گرامی آن حضرت را گزین هدیه از هدایای آسمانی و بهین عطیه از عطایای یزدانی دانسته از میمنت قدوم فرخنده لزومش آثار بشاشت و خرمی بظهور آورده غلغله بشارت و مباركباد از خاكیان بملكوتیان افتاد فراز منابر و وجوه دنانیر باسم و لقب همایونش آرایش یافته صیت سلطنت و پادشاهی و آوازه خلافت و شاهنشاهی آن برگزیده الهی در اقطار آفاق اشتهار یافت خلایق از اطراف و جوانب روی ارادت بدرگاه كیوان اشتباهش آورده پیشكش و نثار ایثار مینمودند و زبان حال كافه انام بدین مقال گویا بود:
شعر
شها ملك و دولت بكام تو بادفلك پیرو و بخت رام تو باد
مبارك بود بر تو تاج شهان‌كه بر تست زیبنده تخت كیان
بر آرای اورنك فرماندهی‌كه هستی سزاوار شاهنشهی
بود از عنایات پروردگارقضا با تو رام و قدر با تو یار
بعمر طبیعی رسد سال توبود گیتی افروز اقبال تو
بمانی بفرخندگی و جلال‌بر اورنگ شاهی صد و بیست سال تاریخ جلوس میمنت مأنوس آن حضرت را مستعدان عراق «ظل الله» یافته‌اند و بدین طریق در رشته نظم كشیده شده:
تاریخ
كرد بر مسند شهنشاهی‌چون جلوس آن شه همایون گاه
بود چون سایه خدای جهان‌سایه انداخت بر عباد الله
ص: 379 سال تاریخ دل طلب میكردهاتفی بانك زد كه «ظل الله» و اسم شریفش «عباس بهادر خان» نیز تاریخ جلوس همایون و از الهامات غیبی و رموز و اشارات لاریبی است.
تاریخ
بر مسند خاقانی زد تكیه شه ایران‌تاریخ جلوسش شد «عباس بهادر خان» امید كه زمان دولت سعادت پیوندش بظهور حضرت صاحب الامر متصل بوده انوار معدلتش بر بسیط عرصه گیتی گسترده باد و قواعد قصر خلافتش از اختلال حوادث دوران مصون بوده بهار دولتش را آفت خزانی مرساد و سالكان مسالك اخلاص و دولتخواهان عتبه علیه گردون مناص كه ابا عن جد حلقه ارادت و نیكو بندگی این آستان رفیع بنیان بر گوش و غاشیه عقیدت و خدمتگزاری بر دوش جان دارند بتخصیص صاحب سعادتی كه در خدمت این خدیو زمان بمنصب والای وزارت دیوان معزز و سربلند و این دیباچه اقبال بنام نامی آن سعادتمند موشح و مزین و صدر صحیفه اول باوصاف كمالش معنون است از نهال برومند حدیقه رأفت و امتنان و شجره سعادت ثمره ریاض معدلت و احسان آن سلطان سلاطین نشان بهره‌مند بوده بیمن توجهات خاطر آفتاب اشراق آن خسرو آفاق كامیاب عزت و عافیت باشند بحق الحق و اهله.
اما بعد راقم این مقالات و محرر این حالات كه در زمره كمترین غلامان باخلاص این دولت ابد پیوند معدود است بتوفیق و یاری حضرت باری عز اسمه شرح وقایع ایران و ظهور دولت این خاندان ولایت نشان [251 م] و شطری از حالات اجداد كرام عالیمقام حضرت اعلی شاهی ظل اللهی را كه شهریاران عالم معنی‌اند و قضایای زمان ولادت با سعادتش با خلاصه احوال خیر مآل بر سبیل اجمال این سال كه تنگوزئیل مطابق نهصد و نود و شش هجریست در مجلد اول بی‌عبارات منشیانه و استعارات مترسلانه بطریق رموز بی‌تكلفانه تسوید نموده باتمام رسانید كه همچنانچه در صحیفه اول اشارتی بر آن رفته اگر از عمر امان یابد و فرصتی بدست افتد مسوده مذكور را كه رموزی از حكایاتست بعبارات شریفه و استعارات لطیفه در رشته تحریر كشیده ببیاض برد و زواید را كه در وقت كتابت بی‌اختیار بر زبان قلم جریان یافته و ضروری فن تاریخ نیست انداخته نسخه بنظم و نثر پرداخته آید كه مقبول طبع بالغ نظران صاحب طبیعت و مستعدان عالی فطرت گردد اكنون بنابر وعده سابقه اراده چنانست كه درین صحیفه یك قرن سعادت اقتران از قضایای زمان سلطنت ایران آن حضرت كه فی الحقیقه آغاز دولت و سال اول تمكن بر اورنك خلافت است سال بسال مرقوم قلم وقایع نگار گرداند و با خود اندیشید كه اگر بروش اهل تاریخ سنه هجری را كه مبدأ آن بعرف عرب اول ماه محرم است منظور دارد اكثر اهل عجم نمیفهمند زیرا كه در میانه اتراك و اهل عجم مبدأ سال نوروز سلطانیست كه اول بهار عالم آراست و تا انقضای چهار فصل كه نوروز دیگر میشود یكسال است و ماه محرم در عرض سال تركی واقع میشود و تواریخ كه ارباب استعداد بجهة وقایع عظیمه روزگار در رشته بلاغت انتظام میدهند با سال تركی مختلف است بعضی موافق سنه سابق هجری و بعضی مطابق سنه لاحق است یعنی یكی كم است یا زیاد چون ذره حقیر ملتزمست كه این نسخه عالم آرا از غوامض و مشكلات بری و عاری بوده عام فهم و خاص پسند باشد نظر از آن اختلاف پوشیده بسال تركی كه عام فهم‌تر
ص: 380
است قرار داد كه هم مستخبران احوال را دانش افزا باشد و هم بر سالكان مسالك جهانداری روشن گردد كه در عهد خلافت این یگانه دوران در هر سال چگونه قصایا روی داده بتوفیق حضرت ذوالجلال و حسن سعی این شهریار بی‌همال بنیروی اقبال در هر سنه چه مقدار ترقی در امور دین و دولت واقع شده اگر چه در دو سه سال اوایل دولت ظفر مآل چون هنوز اختر بخت ایرانیان در حضیض و بال بود بعضی مكروهات كه در لوحه قضا مثبت شده بود بحیز ظهور آمد اما بتوفیق الله زمان ادبار زود سپری شده زمانه ابواب سعادت و اقبال بر روی اولیای دولت بیزوال گشاد و بمیمنت بخت همایون و نیروی همت والا رفع مكاره گردیده ریاض مملكت ارزشحات سحاب لطف الهی و حسن اعتنا و اهتمام پادشاهی خرمی تازه یافت و فی الواقع بیشایبه تكلف و سخن پردازی اگر بدیده بصیرت مشاهده شود كردار خجسته آثار این تأیید یافته حضرت آفریدگار عمت آلاوه كارنامه سلاطین جهان و دستور العمل پادشاهان جلی الشأن است.
اكنون بر سر سخن رفته بنوعی كه خامه وقایع نگار قبل از این بتحریر آن پرداخت مرشد- قلیخان خاطر از امراء عراق جمع نموده من حیث الاستقلال تكیه بر مسند وكالت زده قطع و فصل مهمات دیوان پیش گرفت و حضرت اعلی شاهی ظل اللهی بجهة استحكام قواعد قصر سلطنت و صلاح دولت دست تكفل او را در انتظام امور جهانداری قوی و مطلق داشته روز بروز عظمت و اقتدارش می‌افزود در اوایل حال در دولتخانه مباركه بسر برده صبح و شام امراء و وزراء و اركان دولت در دولتخانه همایون نزد او حاضر گشته كلی و جزوی مهام دیوانی برای و صلاح او فیصل مییافت بعد از چند روز از دولتخانه بیرون رفته در منازل مرحومه پریخان خانم صبیه شاه جنت مكان كه در جنب دولتخانه بود نشیمن ساخت و از امراء اطراف ولیخان افشار از كرمان و یوسفخان ولد قلی بیك قورچی باشی افشار از ابرقوه و مهدیقلی خان ذوالقدر و میرزا عبدالله ولد میرزا سلمان از شیراز و علیقلی سلطان نواده شاه قلی خلیفه ذوالقدر مهردار از قم و امیر حمزه خان طالش از آستارا و محمد خان تركمان از حدود اردبیل بپایه سریر سلطنت مصیر رسیده بشرف پای بوس مشرف شدند و همه روزه اعیان طوایف [252 م] قزلباش از اطراف و جوانب در كمال شوق و شعف بپایه سریر سلطنت مصیر رسیده ادراك ملازمت اشرف نموده از فر طلعت جهان آرا روشنائی دیده بینائی حاصل مینمودند.
در خلال این حال كه ایام سور و سرور معنوی روزگار بود عروسی صوری نیز بمیان آمده نواب كامیاب اشرف را تكلیف دامادی كردند و از شاهزادگان و بنات مكرمه این دودمان صفت نشان صبیه سلطان مصطفی میرزا كه در حجله تربیت جده محترمه‌اش نشو و نما یافته تا غایت بحباله احدی درنیامده بود و صبیه سلطان حسین میرزا ابن بهرام میرزا را كه در حباله نواب غفران مآب شاهزاده مغفور سلطان حمزه میرزا بود لایق تزویج و مناسب پرستاری ذات مبارك اشرف دانسته بعد از استجازه از آن حضرت علماء عظام و فقهاء كرام در بهترین ساعتی آن دو زهره زهرای آسمان سلطنت را با مشتری اوج سعادت عقد كردند و در باغ سعادت آباد و میدان اسب شاه جنت مكان جشن ملوكانه و مجلس پادشاهانه آراسته سه شبانه روز عروسی كرده ابواب عیش و طرب بر روی خلایق گشوده وضیع و شریف و خواص و عوام بمسرت و شادكامی گذرانیدند و در شب سیم حریم حرمسرای مقدس بوجود شریفه آن دو پرده نشین سرادق صفوت آرایش پذیرفته بدین نسبت والا سعادت امتیاز یافتند و بعد از فراغ از لوازم جشن و سرور هر یك از امراء عالیقدر را بمناصب
ص: 381
مناسب و تیولات ارجمند اختصاص بخشیده منصب قورچی باشیگری بیوسف خان قرار گرفت و مهرداری بعلی قلی سلطان ذوالقدر مفوض شد و ایالت شیراز بمهدیقلی خان تعلق گرفت و كور قورخمس ولد ولوبوداق منصب خلفائی یافت.
اما در باب وزارت دیوان اعلی كه بمیرزا عبداللّه ولد میرزا سلمان وعده نموده رقم فرستاده بودند بملاحظه خاطر میرزا شاه ولی ولد میرزا احمد كه وزیر مرشد قلی خان بود و پدرش در قلعه تربت بقتل آمده حق خدمت در این دولت داشت تغافل ورزیده خدمت وزارت از میرزا شاه ولی متمشی میشد و ولایت دلگشای اصفهان كه بین الجمهور بنصف جهان اشتهار دارد و اكثر املاك خاصه شاه جنت مكان و خاص آن حضرت بود و در زمان نواب سكندر شأن بشاهزاده مغفور سلطان حمزه میرزا و بعد ازو بابو طالب میرزا تعلق داشت مرشد قلیخان بخود متعلق و مخصوص ساخت و این اول بی‌ادبی و خطائی بود كه در عراق ازو در وجود آمد و الكاء قم بسلیمان خلیفه تركمان تعلق گرفته قورخمس خان شاملو بحكومت همدان منسوب گشت و سایر ممالك بنوعی كه رأی مرشد قلیخان اقتضاء كرد بامراء عظام تقسیم یافت و از هر یك فراخور الكا و ایل و اویماقی كه داشتند در باب لشكر و قشون سند گرفت كه در سفر خراسان حاضر سازند و قرار یافت كه در اول بهار موكب جهانگشای شاهی بجانب خراسان در حركت آمده با لشكرهای عراق و خراسان بدفع عبداللّه خان پرداخته محصوران دار السلطنه هرات را از مضیق محاصره خلاصی دهند